- یک سر یکسر
- تمام همگی: کام خود آخر عمر ازمی و معشوق بگیر حیف اوقات که یکسر ببطالت برود. (حافظ)، سراسر، فوری بدون درنگ، مستقیم بدون تمایل بچپ وراست
معنی یک سر یکسر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
یک سو یک طرف به یک طرف: یک ور روی زمین افتاده بود، کج متمایل